سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  |   خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ
اوقات شرعی

غرابت در قرآن کریم - علوم قرآنی یک

ادامه (یکشنبه 86/2/16 ساعت 10:6 صبح)

هَل اُنبئکم علی من تنزلُ الشیاطین.  تنزلُ علی کل افّاکٍ أثیم . یُلقون السَمع و أکثَرهم کاذبون.  والشُعَراءُُ یتّبعهُم الغاوون . الم تَرَ أنّهم فی کلّ وادٍ یهیمون . و أنّهم یقولون ما لا یفعلون. (221 تا 226 شعراء)

آورده اند از آیات مذکور ناظر به شعراء مشرک یعنی عبد الله بن زَبعریِِِِِ سهمی ،مسافع بن عبد مناف ،جمحی و ابوغره عمرو بن عبدالله از قریش و اُمیّه بن ابی الصّلت ثقفی از طائف است آنان زبان به دروغ و باطل می گشودند و می گفتند :ما مثل آنچه را محمد(ص)می گوید می گوییم سپس در هجو پیامبر و اصحابش می گفتند گمراهان قوم گرد آنها جمع می شدند و اشعار آنان را می شنیدند و برای دیگران نقل می کردند نیز آورده اند آن شاعران برای دریافت صله در مدح یا هجو شعر می سرودند و اوصاف خوب یا بدی را به افراد نسبت می دادند درحالیکه آن اوصاف در آنها نبود نقل است که در عصر جاهلیت ،شعر و شراب و غارت همواره در کنار هم قرار داشت آنان آنقدر دروغ می گفتند که ضرب المثل معروف أحسنهُ أکذبهُ به وجود آمد ، آنقدر در وصف عیش و شراب و شهوترانی پیش رفتند که قلم از ذکر آنها شرم دارد با اشعار خود جنگ ها افروختند افراد را به غارت و جنگ بر انگیختند. گویند از خردمندی پرسیدند که شعر چیست؟گفت:اگر به شوخی بگوید شما را به خنده می اندازد و اگر به جدّ بگوید دروغ می گوید و شاعر بین خنده و دروغ است.

ثانیاً شاعران که خود معانی لغات زبان را جعل نکرده بودند بلکه آن در زبان عربی وجود داشت و در بیان عرب بکار می رفت و شاعران همان معنای رایج میان عرب را قصد می کردند و گرنه عرب مقاصد آنان را در نمی یافتند و قرآن نیز برای تفهیم مقاصدش همین کار را کرده یعنی همان معنای رایج و معهود میان عرب را قصد کرده است تا عرب بتواند مقاصد قرآن را درک کند .

ثالثاً شاعران در عصر جاهلیّت عرف و مصطلحاتِ ویژه ای نداشتند بلکه همان معنای عرف عام عرب آن عصر از الفاظ را، اراده می کردند شاهد سخن آنکه شاعران هر وقت شعر می گفتند شعرشان در میان اهل قبیله ی شاعر دهان به دهان می گشت و همه، آن را حفظ می کردند و به عنوان سلاحی علیه دشمن خود استفاده می کردند و آن با اشعار عرفانی که اصطلاحات ویژه ای دارد و توده مردم از آن اصطلاحات بی خبرند تفاوت دارد در عصر جاهلی شاعران، دانش و فن خاصی متمایز از توده مردم نداشتند تا اصطلاحات خاصی هم داشته باشند.


  • نویسنده: مدرس

  • نظرات دیگران ( )

  • ادامه (شنبه 86/2/8 ساعت 9:45 صبح)

    رقیم:رقیم از رَقَمَ است و به دو معنا به کار میرود "نوشتن و نوشته". در موارد زیادی فعیل به معنای مفعول می آید مانند جریح و قتیل که به معنای مجروح و مقتول است معنای رقیم از سیاق معلوم است چنانچه از سیاق آیه بر می آید آنان همانند اصحاب کهف بودند. به اعتبار اینکه در غار منزل کردنداصحاب کهف ،و به اعتبار اینکه سرگذشتشان در سنگ نوشته ای در همان محل نوشته شده بود اصحاب رقیم خوانده می شدند به اعتبار همان کوه و روستای آن منطقه هم آن را رقیم خواندند.

    أم حَسِبتَ أنّ أصحاب الکَهفِ وَ الرَقیمِ کانوا من أیاتِنا عَجَبا(9 )إذ أوَی الفِتیَه ُالی الکَفِ فَقالو رَبّنا آتِنا من لَدُنکَ رَحمهً و هیّئ لنا من أمرِنا رَشداَ(10) فضَرَبنا علی أذانِهِم فی الکهف ِسنبنَ عَدَدا(11 کهف).

    علامه طباطبایی می نویسد:خلاف فصاحت و بلاغت است که خدای تعالی به داستان دو طایفه اشاره کند اما تفصیل یکی از آن دو را بیان کند و دیکری را مسکوت بگذارد.

     

    فتح:قالَ المَلأ ُالذین استکبروا من قَومِه ِلَنُخرِجَنّکَ یا شُعَیبُ و ألّذینَ أمنوا مَعَکَ من قَریَتِنا أو لَتَعودونّ فی ملّتِنا قالَ أوَ لَو کُنا کارهین(88) قَد إفتَرَینا علی الله الکَِذبَ ًإن عُدنا فی ملّتِکُم بعد َإذ نجّانا الله منها و ما یَکونُ لَنا أن نَعود َفیها إلا أن یَشاءَ الله وَسَعَ رَبُّنا کلَّ شَی علما علی الله تَوَکلنا ربّنا إفتح بیننا و بینَ قَومِنا بالحقّ و أنتَ خَیرُ الفاتِحین(86 اعراف).

     

    سوال:اگر چنان است که الفاظ قرآن را فصحای عرب  مثل ابن عباس نمی دانسته است وضعیت این روایت چگونه است ؟

    پاسخ:اولا روایات ِمذکور با روایات دیگری که ازابن عباس و غیره رسیده است حاکی از اینکه ابن عباس معنای آن الفاظ را می دانسته و بیان کرده است منافات دارد.

    ثانیا روایات،نزدیک به یک قرن بطور شفاهی نقل می شده لذا مسلم نیست آنچه به دست آمده عین

    آن چیزی باشد که مثلا ابن عباس گفته است بسا مراد این روایات این نباشد که ابن عباس و نظایر آن گفته اند.

     

    سوال: اگر برای فهم معنای غریب القران به شعر احتیاج شود در واقع شعر اصل و قرآن فرع قرار داده می شود و این در حالیست که قرآن شعر را مذمت کرده است .

     پاسخ:اولا همانطوری که سیوطی گفته است در معنا شناسی غریب القران معنای غریب القران شناسایی می شود نه آنکه غیر قرآن مثلا اشعار ،اصل برای آموزه های قرآن قرار گیرد و آنچه در قرآن در مذمت شعر آمده ناظر به مضامین شعر است نه معنای مفردات آن که بر جعل شاعران متکی است .


  • نویسنده: مدرس

  • نظرات دیگران ( )

  • ادامه (یکشنبه 86/2/2 ساعت 10:22 صبح)

    وَ إذ قالَ إبراهیمُ لِأبیهَ وَقَومِه ِإنَنی بَرآئٌ مما تعبُدون (26). ألاألذی فَطَرَنی فإنه سَیَهدین (27 زخرف). ألذی خَلَقَنی فَإنه سیهدین(78 شعراء).

     فَأقم وَجهَکَ للدین حنیفاً فِطرَت الله ألتی فَطَرَ الناس عَلَیها لا تبدیل لخق الله ذلک الدین القیّم (30 روم ).

    توضیح:دو آیه اول سوره ابراهیم یکبار خدا را معرفی کرده است ألذی فََطرَنی و بار دیگر معرفی کرده است ألذی خَلَقَنی و اشکار است که مراد او یک چیز است و درآیه سوم نیز یکبار فطرت الله آورده و بار دیگر خلق الله و روشن است که مقصود یکی است .

     

    حنان:واژه حنان نیز با توجه به سیاق معنایش روشن است :

    یا یَحیی خُذ الکتاب بقُوهٍ و اتیناهُالحُکمَ صَبیا (12) و حناناًمن لدنا و زکوهًو کان تقیا (13) و بَراً بوالِدَیه و لم یکُن جبّاراًعصیّا (14 مریم)

    و أما الغلامُ فکان أبواهُ مومنین فخشیا أن یُرهِقَهُما طُغیاناً و کفرا (80)فاراد أن یُبدِلَهما ربُهُما خَیراًمنه زکوهً و أقرَبُ رُحما (81 کهف).

     

    غِسلَین:این دو واژه نیز با توجه به سیاق آیه روشن است:

    وَلا یَحُضُ عَلی طَعام المِسکین (34) فَلَیسَ لهُ الیوم ها هنا حَمیم (35) و لا طَعامٌ إلا مِن غِسلَین (36)لا یأکله ألا الخاطِئون (37 الحاقه).

    جالب آنکه در عین حالی که از ابن عباس معنای غسلین را آورده اند که ان خونابه ای است که از زخمها و فروج اهل آتش روان می شود به اعتبار اینکه غسلین از غسل گرفته شده است یا که آبِ غسل بدن آنان است و "ین" در آن افزوده شده است چنانچه عِفرین همانگونه است.

     

    أوّاه:آورده اند که أوّاه از أَََوَهَ به معنای آه گفتن از ته دل هست ،از رسول الله آورده اند الأواه الخاشع المتضرع است . در خبر است که حضرت ابراهیم بسیار می گفت:آهٌ من النار قبل أن لا تنفَعَ آهٌ.کعب الاحبار در معنی آه گفته است:آن باشد که چون ذکر دوزخ شود آه کند . عبد الله ابن مسعود و عبید ابن عُمیرنیز أواه را بسیار دعا کننده معنا کرده اند. از خود ابن عباس نقلهای فراوانی در معنای أواه آمده است از جمله اینکه أواه به معنای پر گریه و پر دعاست.أواه در لغت حبشی به معنای مومن است.

    وَ ما کان استغفارُ إبراهیمَ لِأبیه إلا عن موعدهٍ وَعَدَها إیاه فَلما تَبیّن لهُ أنه عدوٌّ تَبَرأَ منه إنّ إبراهیم لَأواهٌ حلیم (114 توبه).

    فَلما وَهَبَ عن إبراهیم الرَوعَ و جاءته البشریُجادِلُنا فی قَومِ لوط(74)إنّ إبراهیم لَحَلیمٌ أواهٌ مُنیب(75 هود).

    در این آیات با توجه به سیاق وضوح کاملی دارد در آیه نخست استغفار قرینه است برای فهم معنای اواه و در آیه دوم نیز آمدن فرشتگان به قصد عذاب قوم لوط و مجادله حضرت ابراهیم با آنان تعیین کننده معنای اواه است اواه در این سیاق به معنای دعا کننده است:

    قالَ سَلامٌ عَلَیکُم سَأستَغفِرُلَکَ رَبّی إنه کانَ بی حَفِیّا(47)و أعتَزُلُکُم و ما تَدعونَ من دون الله و أدعو ربّی عَسی ألا أکونَ بِدُعاءِ ربّی شَقِیّا(48 مریم).

     

    رقیم:


  • نویسنده: مدرس

  • نظرات دیگران ( )

  • ادامه (پنج شنبه 86/1/30 ساعت 12:35 عصر)

    بسم الله لرحمن الرحیم

    نقد سخن سیوطی:ظاهر سخن سیوطی و شواهد روایی او حاکی از این است که در قرآن شماری از الفاظ وجود دارد که حتی فصحای عرب مثل ابن عباس نیز معنی آن را نمی شناختند و چنان برای آنها بیگانه بود که خلیفه ی مسلمین با اینکه همه ی علمای صحابه در خدمت او بودند معنای آنها را نمی دانستند جهت آن این بود که آن الفاظ از الفاظ مشهور و رایج عاصمه کشور اسلامی یعنی مدینه نبود بلکه به عربهای بادیه نشین و بیابانگرد تعلق داشت این در حالیست که قرآن را در اوج فصاحت و بلاغت می شمارند و آن را یکی از وجوه اعجاز قرآن تلقّی می کنند و از جمله شروط یک کلام فصیح و بلیغ را عدم وجود لفظ غریب در آن می شمارند.

    لفظ غریب را دو نوع دانسته اند:

    1-     لفظ قلیل الاستعمال به گونه ای که نزد فصحا نامأنوس باشد و با تفحص بسیار بتوان به معنای آن پی برد و حتی گاهی معنای آن هرگز مشخص نمی شود.

    2-     لفظ متعدد المعنا نظیر مشترک لفظی و حقیقت و مجاز.

    این دو لفظ در صورتی غریب خوانده می شود که قرینه ای معنای آنرا مشخص و روشن نسازد.

    اولاً:از اینکه یک فصیح و حکیمی در عاصمه قومی خطابه ای را ایراد می کند به منظور اینکه آن قوم را هدایت کند انتظار نمی رود در کلامش از الفاظی استفاده کند که عاصمه آن قوم با آن الفاظ مأنوس نیستند و در میانشان استعمال ندارد در حالیکه یا در مکه بوده یا در مدینه و او باید از الفاظی که برای اهالی آن دو شهر آشناست استفاده کند نه قبایل بادیه نشین.

    ثانیاً:به فرض آنکه در قرآن از الفاظ نامأنوس استفاده شده باشد شرط فصاحت کلام آنست که آن الفاظِِ نامأنوس با قرینه ای همراه باشد که معنای آن را روشن کند و لازم نباشد برای فهم معنای آن الفاظ به قبایل بادیه نشین مراجعه شود.

    آیات 24 تا 32 سوره عبس (ابّ)

    به دلایل چند معنای ابّ واضح بوده است :

    اولاً:خداوند مواردی را که طیّ این آیات آمده به عنوان آیات و نشانه های خود برشمرده و توصیه نموده برای پی بردن به قدرت من به آنها بنگرید بنابراین باید آنها برای مخاطبان،که مردم مکه بودند روشن باشد. باید توجه داشت که آیات و نشانه ها به منزله ی مقدمات استدلال و احتجاج اند و تا آنها روشن و مسلّم نباشد استدلال و احتجاج عبس و بی نتیجه است.

    ثانیاً:همه این موارد مربوط است به معهودات عرب و از جمله مردم عرب است چیزهایی از جمله انگور،خرما، زیتون و میوه در منطقه عربستان می رویید بنابرین ابّ ّنیز نمی تواند نامعهود برای آنها باشد.

    ثالثاً:به فرض آنکه  ابّ نامعهود باشد سیاق،آن را توضیح می دهد که از آن جمله مَتاعاًلَکُم وَ لِانعامِکُم است.

    فَطَرَ- خَلَقَ:چنانچه مورد استعمال فَطَرَ و خَلَقَ در قرآن نشان می دهد و آنها مترادف هستند و ملاحظه ای در سیاق آیات کافی است تا معنی آن را روشن سازد:


  • نویسنده: مدرس

  • نظرات دیگران ( )

  • ادامه مطالب (سه شنبه 86/1/28 ساعت 9:55 صبح)

     

    سئوال: سیوطی می نویسد:صحابه علی رغم اینکه عرب فصیح بودند و قرآن به زبانشان نازل شده بود هرگاه معنای لفظی را نمی دانستند توقف می کردند و از پیش خود سخنی نمی گفتند و آورده است که:از ابو بکر راجب وَ فاکههً وَاباّپرسیدند گفت:هیچ آسمانی بر من سایه میافکنَد و هیچ زمینی مرا نپذیرد که من درباره کتاب چیزی بگویم که نمی دانم ،و نیز آورده اندکه عمر وَفاکههً وَابا را بر فراز منبر می خواند وگفت:فاکهه را میدانیم امّا ابّ چیست؟در خود فرو رفت و گفت:ای عمر این،خود به رنج افکندن است.

    همینطور نقل کرده است که ابن عباس گفت:من فاطِرِالسَموات را نمی دانستم تا اینکه دو عرب بیابان گرد به نزدم آمد و درباره چاهی دعوا داشتند یکی از آن دو گفت:أنا أفطَرتُها یعنی أنا إبتدعتُها

    همچنین آورده انداز ابن عباسدرباره ی وَ حَناناً مِن لَدُنّاپرسیدند ابن عباس گفت:من به خدا نمی دانم وَحَناناًچیست؟و نیز از او آورده اند که من همه قرآن را می دانم جز چهار تا:غِسلین،حَناناً،أوّاه،الرَقیم

    و اورده اند که ابن عباس گفت:من ،رَبّنا إفتَح بَینَنا وَبَین َقَومِنابالحَقّرا نمی دانستم تا اینکه دختر ذی یزن گفت:تَعال اُفاتِحُکیعنی اُخاصِمُک.

    باز از ابن عباس نقل کرده است که گفت:غِسلین را نمی دانم گمان می کنم که زقّوم باشد.


  • نویسنده: مدرس

  • نظرات دیگران ( )

  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 0 بازدید
    دیروز: 2 بازدید
    کل بازدیدها: 36481 بازدید
  •   درباره من
  • غرابت در قرآن کریم - علوم قرآنی یک
    مدرس
    دانشجویان محترم برای ورود به وبلاگ با استاد مربوط تماس بگیرند.
  •   لوگوی وبلاگ من
  • غرابت در قرآن کریم - علوم قرآنی یک
  •   مطالب بایگانی شده
  • اشتراک لفظی در قرآن کریم
    ترادف در قرآن کریم
    اقتباس در قرآن کریم
    غرابت در قرآن کریم
    معناشناسی مفردات قرآن کریم
    معناشناسی سبع سماوات در قرآن کریم
  •   اشتراک در خبرنامه
  •  

    Short Message